ایماگو درمانی یا ایماگوتراپی، یک رویکرد شناختهشده در زوجدرمانی است که در دهه ۱۹۷۰ بهعنوان یک روش درمانی کوتاهمدت برای مشکلات زناشویی مطرح شد. در این روش، به بررسی تصاویر ذهنی دوران کودکی افراد پرداخته میشود و این باور وجود دارد که تجربههای اولیه زندگی تأثیر زیادی بر انتخاب همسر و پویایی روابط زناشویی دارد. اصطلاح «ایماگو» از زبان لاتین به معنای «تصویر» گرفته شده است و به تصاویری اشاره دارد که در ذهن فرد از مراقبان دوران کودکیاش نقش بستهاند، چه جنبههای مثبت و چه جنبههای منفی. این تصاویر در بخش ناخودآگاه مغز، که ایماگو درمانگران آن را «مغز کهن» مینامند، ذخیره میشوند. این موضوع را در این مقاله از تفکر آگاه در بخش روانشناسی زوجین مطالعه کنید تا اشراف مناسبی نسبت به آن پیدا کنید.
فهرست مطالب
Toggleایماگوتراپی، که توسط دکتر هارویل هندریکس و دکتر هلن لاکلی هانت توسعه یافته است، رویکردی نوین در زوجدرمانی است که با ترکیب بینشهای عمیق روانشناختی، علوم رفتاری و مفاهیم معنوی، به شکلی جامع به بررسی روابط عاشقانه میپردازد. این روش، با تلفیق نظریات متعدد روانشناسی غرب و مفاهیم معنوی، نظریهای منحصربهفرد و همهجانبه درباره روابط صمیمی ارائه میدهد.
این نظریه بر اساس پژوهشهای گستردهای که بر روی زوجها انجام شده است، شکل گرفته و از یکپارچهسازی مباحث رابطهای در نظامهای مختلف روانشناسی و معنویت بهره میبرد. ایماگوتراپی بر پایه درک و تحلیل دقیق از روابط عاشقانه طراحی شده و هدف آن ارائه یک رویکرد درمانی است که مفاهیمی چون اتصال، وحدت و یگانگی را در روابط انسانی برجسته میسازد.
ایماگوتراپی با بهرهگیری از این رویکرد جامع، تلاش دارد تا روابط صمیمی را نهتنها از دیدگاه روانشناختی، بلکه از چشماندازی کلنگر که شامل ابعاد معنوی نیز میشود، تحلیل کرده و بهبود بخشد. این روش در ادامهی تلاشهای پیشین برای فهم روابط عاشقانه، به دنبال ایجاد نظریه و درمانی است که پیوندها و یگانگی انسانها را در مرکز توجه قرار میدهد.
مفاهیم اصلی ایماگو درمانی
تأثیر دوران کودکی بر روابط زناشویی: این روش بر این باور است که الگوهای رفتاری و عاطفی ما در بزرگسالی، بهشدت تحت تأثیر تجربیات کودکی، بهویژه در تعامل با والدین و مراقبان اولیه است. ایماگو درمانگران معتقدند که بسیاری از مشکلات زناشویی ریشه در الگوهای رفتاری و عاطفی شکلگرفته در کودکی دارند.
اهمیت مهارتهای ارتباطی: در ایماگو درمانی، به زوجین کمک میشود تا مهارتهای ارتباطی خود را بهبود بخشند، زیرا بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از سوءتفاهمها و عدم توانایی در برقراری ارتباط مؤثر است.
اصول ایماگو در زوج درمانی
اصلیترین اصول ایماگو در زوج درمانی حول محور تصویرسازی ذهنی و ارتباط میان زوجین شکل میگیرد. در این روش، زوجها به کمک تصویرسازی ذهنی به دوران کودکی خود بازمیگردند و به آنها کمک میشود تا بارهای روانی ناشی از جراحتها و آسیبهای کودکی را سبک کنند. همچنین، به زوجها مهارتهای حل مسئله، برقراری ارتباط و انعطافپذیری آموزش داده میشود تا بتوانند بهتر با یکدیگر تعامل داشته باشند.
تأثیر عشق و ناکامی در روابط زناشویی
در ایماگو درمانی به زوجین آموزش داده میشود که چگونه حقیقت عشق و ناکامی را درک کنند. این روش به آنها نشان میدهد که چرا بهجای فروپاشی رابطه و طلاق، بهتر است روی بهبود و توسعه رابطه خود کار کنند. به عقیده هندریکس، افراد در بزرگسالی به سمت کسانی جذب میشوند که فکر میکنند میتوانند نیازهای برآورده نشده دوران کودکیشان را تأمین کنند. این تصویر ذهنی از افراد نزدیک به دوران کودکی، همان “ایماگو” است که در ناخودآگاه فرد ذخیره شده و شامل جنبههای مثبت و منفی مراقبان و اطرافیان دوران کودکی است.
مرحله شیفتگی در عشق
از منظر ایماگو درمانی، مرحله عشق رمانتیک یا «شیفتگی» ناشی از اثر یک ماده شیمیایی به نام فنیلتیلامین در مغز است که باعث احساس سرخوشی و وجد میشود. این ماده در مغز بهطور متوسط تنها تا دو سال دوام میآورد، و بههمین دلیل، عشق رمانتیک بهصورت طبیعی با گذشت زمان از بین میرود. در این دوره افراد تمایل دارند که خطاها و ایرادات شریک زندگی خود را نادیده بگیرند. پس از پایان این مرحله، معمولاً مشکلات و چالشهای واقعی رابطه پدیدار میشوند.
ایماگو درمانی و مغز کهن
همانوطر که در ابتدای مقاله اشاره شد، در ایماگو درمانی، به بخش ناهشیار مغز که «مغز کهن» یا «مغز قدیم» نامیده میشود، اهمیت زیادی داده میشود. هنگامی که مرحله شیفتگی به پایان میرسد و زوجها با مشکلات و اختلافات خود روبهرو میشوند، این مغز کهن وارد عمل میشود. مغز کهن نمیتواند تفاوت بین زمان حال و گذشته را درک کند، بنابراین ناکامیهای دوران کودکی را در مواجهه با چالشهای امروز زنده میکند و واکنشهای شدید و غیرمنطقی به مشکلات ایجاد میشود.
کشمکش قدرت و نقش ایماگو درمانگر
در این مرحله، زوجین وارد کشمکش قدرت میشوند و رفتارهای غیرمنطقی مانند لجبازی، فریاد زدن یا بیتوجهی به یکدیگر از خود نشان میدهند. درمانگر ایماگو در این شرایط میداند که زوجین احساس امنیت نمیکنند و با استفاده از تکنیکهایی برای خنثی کردن ناکامیها، به آنها کمک میکند تا از این مرحله عبور کنند.

ایماگو درمانی بهعنوان راهی برای بهبود روابط زناشویی
ایماگو درمانی به طور مستقیم ناظر بر مشکلات رایج زناشویی نیست بلکه به زوجین کمک میکند تا نه فقط زخمها و آسیبهایی را که در طول رشد و تحول خود تجربه کردهاند، شناسایی و بهطور مؤثری درمان کنند. این روش به آنها نشان میدهد که چگونه عشق رویایی و رمانتیک جای خود را به عشقی پایدار و مبتنی بر واقعیت بدهد. افراد باید بدانند که عشق رمانتیک موقتی است و پس از آن باید تلاش کنند تا یک عشق هوشیارانه و واقعی را بر پایه شناخت بهتر از خود و شریک زندگیشان ایجاد کنند. در زوج درمانی با ایماگو نکات زیر قابل توجه هستند:
۱- شناخت دلبستگیهای اولیه
در ایماگوتراپی تأکید میشود که تجربیات اولیه شما با مراقبانتان میتواند تأثیر مستقیمی بر انتخاب شریک زندگیتان داشته باشد. این ایده، که در بسیاری از رویکردهای رواندرمانی پویشی نیز مطرح میشود، میگوید وقتی با فردی آشنا میشوید، ممکن است احساس کنید او را از قبل میشناسید یا ارتباطی طبیعی و راحت با او برقرار میکنید. این احساس آشنایی به دلیل آن است که این افراد بازتابی از روابط اولیه شما با مراقبانتان هستند.
ایماگوتراپی پیشنهاد میکند که این آشنایی به دلیل مشابهت در پویایی روابط گذشته با مراقبان دوران کودکی شماست. هنگامی که با فردی چنین ارتباطی حس میکنید، به تدریج از لحاظ عاطفی بازتر میشوید و این باعث میشود ایجاد رابطهای عاشقانه آسانتر باشد.
اما زمانی که به شریک عاطفی خود نزدیکتر میشوید، ممکن است با زخمهای احساسی قدیمی مواجه شوید و این پرسش در ذهن شما شکل بگیرد که چرا چنین اتفاقاتی در رابطهتان رخ میدهد.
۲- استفاده از تعارض به عنوان فرصت رشد
ایماگوتراپی با سایر روشهای زوجدرمانی تفاوت دارد؛ زیرا به جای تلاش برای اجتناب از تعارض، آن را فرصتی برای رشد و درمان میبیند. در این روش، به جای آموزش راهکارهایی برای «جنگیدن بهتر» یا دوری از مشکلات، زوجها ترغیب میشوند تا در لحظات سخت و پرتنش باقی بمانند و از آنها برای خودشناسی، کشف روابط و یادگیری بیشتر بهره ببرند.
۳- رویکرد تعاملی در فرآیند درمان
در ایماگوتراپی، درمانگر نقش مرجع مطلق را ایفا نمیکند، بلکه بهصورت مشارکتی با زوجها همکاری میکند تا به فهم بهتری از رابطه برسند. بهجای ارائه راهحلهای مستقیم، درمانگر به عنوان یک تسهیلگر عمل میکند و زوجها را تشویق میکند تا خودشان به عنوان کارشناسان رابطهشان عمل کرده و از یکدیگر یاد بگیرند.
التیام آسیبهای دوران رشد
در ایماگو درمانی، اهمیت زیادی به ۷ تا ۱۰ سال اول زندگی افراد داده میشود. این دوران بهعنوان مهمترین دوره در شکلگیری شخصیت در نظر گرفته میشود و باور بر این است که تجربههای کودکی چندین بار در طول زندگی تکرار میشوند. در صورتی که کودک در این دوره با رفتارهای مثبت و حمایتکننده والدین مواجه شود، میتواند بهخوبی رشد کند و از اثرات منفی در آینده در امان بماند. اما اگر والدین رفتارهای اشتباهی داشته باشند، این میتواند منجر به مشکلات جدی در بزرگسالی، بهویژه در روابط زناشویی فرد شود.
مراحل رشد کودک در ایماگو درمانی
در ایماگو درمانی، مراحل رشد کودک به چند مرحله اصلی تقسیم میشود:
دلبستگی (۰ تا ۲ سالگی): کودک نیاز به یک مراقب در دسترس و مهربان دارد. اگر این نیاز برآورده نشود، فرد ممکن است به شخصیتهای چسبنده یا اجتنابی تبدیل شود.
اکتشاف (۲ تا ۳ سالگی): کودک نیاز به ماجراجویی و اکتشاف دارد و والدین باید تجربههای او را منعکس کنند. در صورت ناتوانی در این امر، شخصیتهای درآمیخته یا منفرد ایجاد میشود.
هویت (۳ تا ۴ سالگی): کودک به کشف شخصیت خود میپردازد. در صورت عدم انعکاس مناسب والدین، ممکن است به شخصیتهای خشک یا پراکنده تبدیل شود.
قدرت و شایستگی (۴ تا ۶ سالگی): کودک وارد دنیای بیرون میشود و نیاز به تحسین و تأیید والدین دارد. نقص در این مرحله میتواند به شخصیتهای رقابتی یا منفعل منجر شود.
ارتباط (۶ تا 12 سالگی): کودک باید روابط دوستانه را یاد بگیرد و با همسالان خود تعامل داشته باشد. شکست در این مرحله میتواند شخصیتهای تنها و مراقب را ایجاد کند.
صمیمیت (۱۲ تا ۱۸ سالگی): نوجوان وارد دورهای میشود که رفتارهایش ممکن است گیجکننده و ناپایدار باشد. او به لحاظ جنسی بالغ میشود و به روابط رمانتیک گرایش پیدا میکند. همزمان به دنبال کشف هویت خود و یافتن تعلق در روابط و محیطهای مختلف است. نقش والدین در این مرحله، تعریف مرزهای سالم و حمایت از شکوفایی جنسی نوجوان است. هندریکس معتقد است که رشد و تحولات دوران کودکی، بهویژه رابطه با والدین، بر روابط زناشویی در بزرگسالی تأثیر میگذارد. زوجها با ایجاد هویت مشترک، در زندگی شخصی و حرفهای احساس قدرت و شایستگی پیدا میکنند. اما اغلب افراد نمیتوانند بهطور کامل از مراحل رشد عبور کنند، زیرا نیازهای کودکیشان برآورده نشده است. در نتیجه، ترسها و زخمهای عاطفی کودکی در روابط عاشقانه بعدی بروز میکند. هندریکس اشاره میکند که افراد ناخودآگاه به دنبال همسری هستند که به والدینشان شباهت دارد، تا مراحل ناتمام کودکی و زخمهای عاطفیشان را التیام بخشند. این فرآیند مشابه «وسواس تکرار» فروید است که مسائل سرکوبشده در روابط بعدی بازنمایی میشوند و رفتارها را تحت تأثیر قرار میدهند.
نتیجهگیری
ایماگو درمانی یک رویکرد موثر و کارآمد در زوجدرمانی است که با تمرکز بر تجربیات دوران کودکی و تأثیر آنها بر روابط زناشویی، به زوجها کمک میکند تا با بهبود مهارتهای ارتباطی و حل مشکلات گذشته، روابط خود را بهبود بخشند و از عشق هوشیارانهای که بر پایه واقعیت است، لذت ببرند.